Saturday, July 07, 2012

طرح کرزی: بهبود آموزش یا مخالفت بازبان فارسی؟

My recent open-ed on BBC's "Observers Say"

افغانستان دریک دهه گذشته بیشتر از هرزمانی دیگر شاهد طرح ها و اقدامات تعصب آمیز مسوولین بلند رتبه حکومتی بوده است. از عدم توازن در طرح بودجه تا تعیینات وزرا دروزارت خانه های کلیدی و تغییر نام مکاتب همه و همه به شکلی ازاشکال موارد تعصب را به همراه داشته اند.

حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان که درسالیان اخیر بیشتر به طرح ریزی و یا هم به حمایت از طرحهای تعصب بر انگیز متهم است، ازدیدگاه تعدادی از شهروندان و سیاستمداران افغانستان بیطرفی خودرا درتصمیم گیری های امورات مهم ملی ازدست داده است. حرفها و ادعا های رئیس جمهور پیرامون مبارزه با فساد، تعصبات قومی، نژادی، سمتی، زبانی و مذهبی هیچگاه جامه عمل نپوشیده، مگر اینکه به نفع یک قوم مشخص و یا هم درتضاد بامنافع یک قوم مشخص بوده باشد.

رسانه ها و حلقات سیاسی و جامعه مدنی مشکل تعصب زبانی را سرردیف موارد تبعیض درحکومت کرزی خوانده اند. با آنکه موارد تبعیض زبانی همواره دربیشترین ادارات حکومتی وجود داشته است، اما بیشتر توجه صورت گرفته تا چنین موارد آشکارا نشوند، اما قضایای مشخص درگوشه و کنار کشوراین موضوع را نه تنها آشکارا ساخت، بلکه آنرا رسانه ای نیز ساخت.

نخستین مورد بارز تبعیض زبانی زمانی رسانه ای شد که یکتن از گوینده گان رادیو تلویزیون ملی دربلخ به دلیل بکار بردن کلمه "دانشکده" درعوض کلمه "پوهنحی" از کار برکنار شده بود. این مورد تبعیض، فقره چهارم ماده شانزدهم قانون اساسی افغانستان را که درآن آمده است " نشرمطبوعات و رسانه های گروهی به تمام زبانهای رایج درکشورآزاد می باشد" بصورت هویدا نقض کرده است.

مواردی متعددی مانند برداشتن لوحه دانشگاه بلخ به دلیل اینکه بجای کلمه پوهنتون از کلمه دانشگاه استفاده شده بود، درحدی جدی شد که پلیس وارد قضیه شده و درجریان درگیری میان پلیس و معترضان، چند تن از معترضان کشته و زخمی شدند. وزیر اطلاعات و فرهنگ وقت، عبدالکریم خرم این موضوع را تاحدی جدی گرفت که حتی تعویض کردن کلمات فارسی را با کلمات انگلیسی ترجیح داد. مثال خوب آن تعویض نام "نگارستان ملی" به "گالری ملی" است.

هرچند رسانه ها این موضوع را یا به دلیل خود سانسوری و یا هم به دلیل متهم شدن به دامن زدن تعصبات، کمتر مورد پوشش قراردادند. اما حلقات مشخص درداخل حکومت هرازچند گاهی برای عمیق کردن ریشه های تعصب زبانی اقداماتی کرده اند. اینکه این اقدامات عمدی اند تا تصادفی، باید خواننده های این متن قضاوت کنند.

طرح تدریس رشته های پزشکی و مهندسی به زبان انگلیسی که از جانب رئیس جمهور مطرح شده است نیز ازدید گاه آگاهان زبان فارسی یک طرح تعبیض آمیز برضد این زبان است. با آنکه به ظاهر رئیس جمهور این پیشنهاد را برای بهبود وضعیت آموزش درکشور مطرح کرده است، اما منتقدان میگویند که طرح رئیس جمهورنه تنها خلاف فقره سوم ماده شانزدهم قانون اساسی کشور است که به طرح و تطبیق پروگرامهای موثر برای تقویت و انکشاف همه زبانهای افغانستان تاکید دارد، بلکه به باور آنها این طرح چیزی دیگری بجز مخالفت آشکار با زبان فارسی نیست.

مخالفین این طرح رئیس جمهور میگویند که رئیس جمهور ازاینکه نتوانسته طرح بهتری برای عوض کردن زبان آموزشی کشور از فارسی دری به پشتو پیدا کند، همان روش وزیر اسبق اطلاعات و فرهنگ را پیش گرفته و ترجیح میدهد تا تدریس رشته های پزشکی و مهندسی به زبان خارجی باشد تا به یکی از زبان های رسمی کشوربغیر از زبان پشتو.

این منتقدان میگویند که رئیس جمهور با آنکه از مهارت خاص درپیشنهاد این طرح استفاده کرده است، اما بازهم درپنهان کردن دید تعصب آمیز خود ناکام مانده است. رئیس جمهور گفته است که "عامل عدم رشد اقتصادی ما این است که تحصیلات دررشته های مهم به زبانی نیست که آموزش علم به آن آسان باشد، یا به دست آوردن کتاب آسان باشد." عوامل عدم رشد اقتصادی و پائین بودن سطح آموزش کشور دلایلی برای تعویض زبان تدریسی شده نمیتوانند. ایران کشورفارسی زبانیست که به پیشرفت های قابل ملاحظه ای دست یافته است. امروز ایران نه تنها درسطح منطقه بلکه درسطح جهان با کشورهای پیشرفته غرب برابری میکند. اگر آموزش به زبان فارسی مشکل میبود، پس وضعیت آموزشی ایران بایست به مراتب بد تراز افغانستان میبود. اما برعکس، امروز پیشرفت ایران فارسی زبان درسطحی است که حتی غربی ها از پیشرفتهای هسته ای آن درهراس اند.

واقعیت این است که بیشتر مصطلحات علوم ساینسی به زبان لاتین اند که حتی درکتب فارسی نیز به همان زبان نوشته شده و به همان نامها یاد میشوند.

مخالفین پیشنهاد رئیس جمهور این طرح را درکوتاه مدت عملی وقابل اجرا نمیدانند. درست است که بیشترین کتاب های علوم ساینس به زبان انگلیسی قابل دریافت اند، اما تدریس آن کتاب ها به زبان انگلیسی دشوارتر از آن است که میشود تصورش را کرد. بیشترین استادان کهن سال که دردانشگاه های دولتی مصروف تدریس اند، یا با زبان انگلیسی آشنایی ندارند و یا هم اگر دارند به سطحی نیست که بتوان مضامین ساینسی را به آن زبان تدریس کرد. این مشکل دربین دانش آموزان نیز وجود دارد. تعدادی از دانش آموزانی که زبان انگلیسی را درمراکز آموزش زبان درداخل افغانستان فرا گرفته اند میتوانند به راحتی مکالمه و مکاتبه (ایمیل) نمایند. اما فراگیری علوم ساینسی را نمیتوان با فراگیری چند جمله مروج یک زبان مقایسه کرد.

هرگاه مدرس زبان بلد نباشد تدریس درست صورت نمیگیرد، هرگاه دانش آموز زبان بلد نباشد دقیقاً که درست نمیاموزد. هرگاه نه مدرس زبان بلد باشد و نه هم دانش آموزو هردو متکی به فرهنگ لغات باشند پس چه تدریس خواهد شد و چه آموخته خواهد شد؟