Thursday, November 09, 2006

بعد از هزار سال (poem)

بعداز هزار سال اگر باز بینمت
همزاد من! همینم و عاشق ترینمت

باصد هزارخشم اگراز خود برانیم
باصد هزارچشم من اندر کمینمت

گفتی خیال خام خزان از قفای ماست
گفتم قسم به باغ که باز از پسینمت

تاپای مرگ سجده گهم آستان تست
تاخاک گور گلکده ام خوشه چینمت

دیگر مگو هماره "عفیف" از وفا مخوان
آخربگو چگونه کشم از یقینمت

شاعر: اسد الله عفیف باختری

0 Comments:

Post a Comment

<< Home